متأسفانه برخی بر این باورند که میتوان با ازدواج بسیاری از مشکلات روحی، روانی و رفتاری را درمان کرد.
بارها با افرادی مواجه شدهاید که در شنیدن جملاتی مثل طرف اهل کار نیست، رفیق باز است، اعتیاد دارد، افسرده است و ... یک توصیه مهم و کلیدی دارند که میگویند: ازدواج کند درست میشود! این مهم تنها به دلیل پایین بودن سواد سلامت روانی افراد است که نگاهشان به ازدواج به عنوان یک درمان یا راهکار و گاه شفاست و با خوشباوری تصور میکنند با ازدواج معجزه شده و مشکلات فرد خود به خود حل میشود. این عده همانهایی هستند که وقتی زندگی مشترک به هر دلیلی حال خوبی ندارد و طرفین هنوز در الفبای رابطه دچار مشکل هستند به آنها توصیه میکنند بچهدار شوید که با بچه همه مسائلتان حل خواهد شد.
واقعیت این است زمانی که فرد نتواند مسائل و مشکلات درونی خود را مدیریت کند، بعید به نظر میرسد بتواند در مدیریت کردن ارتباط خود با همسر نیز موفق باشد. ازدواج تنها میتواند فرد را حداکثر
سه ماه در شرایط تازهای قرار دهد و پس از این مدت فرد به حالت قبلی خود بازخواهد گشت. اگر فردی با این دید ازدواج کند که از فردای روز ازدواج همه مشکلات تمام میشود، پس از دیدن واقعیات زندگی مشترک احساس ناامیدی میکند. ممکن است از زندگی مشترک خود دلسرد شود یا فکر کند ازدواج مناسبی نداشته که مشکلاتش حل نشده است. با این حال، اگر دید واقعبینانهای به مقوله ازدواج و زندگی مشترک داشته باشد، خود را برای شروع زندگی مشترک از لحاظ روانی تجهیز میکند و شانس موفقیت او در ازدواج بالا میرود.
هر چند باید متذکر شد هر فرد حق ازدواج دارد، ولی هیچگاه نباید با این دیدگاه سنتی به ازدواج نگریست که «زنش بدهید خوب میشود» یا اینکه «شوهر کند درست میشود». ازدواج مستلزم تغییر و پذیرش مسئولیت است. هر تغییری هر چند مثبت به همراه خود فشار و استرس میآورد و تحتتأثیر استرس، احتمال تشدید مشکلات عصبی وجود دارد؛ بنابراین غالباً توصیه میشود پیش از اقدام به ازدواج، فرد برای درمان مشکل خود اقدام کند.
اگر احساس میکنید دچار افسردگی هستید یا تنهایی را بیش از حد معمول دوست دارید یا توان کنترل خشم ندارید و یا از وضعیت فعلی خود راضی نیستید و فقط دنبال سرگرمی تازهای هستید؛ بهتر است به جای انتخاب گزینه ازدواج، به یک مشاور یا روانپزشک مراجعه کنید و لذت حال خوب را بچشید و بعد در شرایطی که حال خوش روحی و جسمی داشتید، به ازدواج، انتخاب همسر و پا گذاشتن به زندگی آینده وارد شوید. حقیقت این است که ازدواج هیچ بیماری را درمان نمیکند. این را بارها روانشناسان اعلام کردهاند؛ ولی هنوز هم خانوادههایی هستند که با نسخههای سنتی و بیاساس، پایههای یک زندگی سست را بنا میکنند. بیماریهای روانی گاهی کاملاً مشهود هستند و گاهی پشت پرده رفتارهای اجتماعی پسندیده یا کنترل شده قرار میگیرند. ازدواج با این بیماران فقط زمانی مناسب است که از قبل شریک زندگی آنها با شرایط فرد به طور کامل آشنا شده باشد و بداند که چگونه باید با همسر خود برخورد کند تا شاید هیچ کدام آسیب نبینند و در غیر این صورت احتمال وخیم شدن شرایط فرد و رابطهشان وجود دارد. بنابراین توصیه میشود در صورت ابتلا به بیماریهای روحی و روانی، طرف مقابل را به صورت کامل در جریان بگذارید و در این فرایند کمک گرفتن از مشاوره پیش از ازدواج به طرفین آگاهیهای لازم را میدهد تا انتخاب صحیحتری داشته باشند.
پرواضح است که یک ازدواج خوشایند نیازمند دو فرد سالم و بالغ است که خودشان را پیشتر در جریان درمان اصلاح کرده باشند و اکنون بخواهند در کنار هم سلامت بیشتر و رضایت روانی بهتر را تجربه کنند. لازمه ازدواج آگاهانه و موفق، آموزش و مهارتآموزی است، به طوری که باید افراد آمادگی و توانایی لازم را پیش از ازدواج کسب کنند تا در زندگی کمتر دچار مشکل شوند. مهارتهای زندگی توانمندیهایی هستند که یادگیری آنها به سازگاری و رفتارهای درست در زندگی منجر میشود.
نظر شما